مدیر سایت دسامبر 11, 2022 0 دیدگاه

آرامگاه و موزه مولانا

آرامگاه و موزه مولانا

نام مولانا با ادبیات و عرفان و فرهنگ ایران زمین، پیوندی ناگسستنی دارد. مثنوی‌اش به تعبیر دکتر شفیعی کدکنی، بزرگ‌ترین حماسه عرفانی بشر و هدیه‌ای به زبان شیرین فارسی و دیوان کبیر او بزرگ‌ترین دفتر شور و شیدایی عالم است. مولانا در بلخ به دنیا آمد، زبانش فارسی بود و در قونیه برای همیشه آرام گرفت؛ ولی به راستی چه مرزی می‌توان برای این دریای معرفت و محبت و آگاهی قائل شد؟ امروزه تفکر و اشعار عارفی که وسیع می‌اندیشید و شاعری که عاشقانه تغزل می‌کرد، به‌وسعت همه اندیشمندان جامعه جهانی گسترش پیدا کرده است.آرامگاه مولانا اینک به محل ملاقات شیفتگان آگاهی و درک لامکان تبدیل شده تا در چرخش آیین سماع، وجود زمینی را به آرامش مطلق الهی پیوند بزنند. در این مقاله به قونیه می‌رویم تا با آرامگاه و موزه مولانا آشنا شویم.

مولانا که بود؟

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی ملقب به مولوی، خداوندگار، رومی و ملای رومی، در ۶ ربیع‌الاول سال ۶۰۴ هجری قمری مصادف با ۱۵ مهرماه سال ۵۸۶ شمسی، در بلخ که روزگاری از توابع خراسان بزرگ بود و امروزه مرکز استان مزار شریف افغانستان است، دیده به جهان گشود.مادرش «مومنه خاتون» از شاهزادگان ترک خوارزمشاهی و پدرش «مولانا محمد بن حسین خطیبی» معروف به «بهاءالدین ولد» و ملقب به «سلطان‌العلما» یکی از بزرگان عرفان و تصوف و از جمله عالمان مشهور و محبوب زمان خود محسوب می‌شد. مردی وارسته و آرام و متواضع، که از قیل و قال و مناقشات لفظی امتناع می‌کرد و همین سلوک و معرفت باطنی، افراد اهل بحث و جدلی چون فخرالدین رازی را آزار می‌داد.

او که مسند استادی سلطان محمد خوارزمشاه (حاکم خراسان) را هم بر عهده داشت،‌ در راس گروهی معاند، شاه را بر علیه بهاءالدین ولد برانگیخت.در نتیجه اختلافات به میان آمده با شاه،‌ بهاءالدین ولد به‌همراه خانواده و مریدان و به قصد حج، از بلخ به‌سمت بغداد حرکت کرد؛ زمانی که جلال‌الدین هشت یا به روایتی ۱۳ ساله بود. در مسیر سفر، به نیشابور رسیده و به ملاقات شیخ فریدالدین عطار نیشابوری (شاعر و عارف نامی قرن هفتم) رفتند. شیخ پدر را به آینده روشن جلال‌الدین بشارت داد و کتاب اسرار نامه خود را به او تقدیم کردپایان فریضه حج با آغاز حمله مغول به ایران مصادف شد؛ اتفاقی که بهاءالدین ولد را به سوی شام (سوریه امروزی) رهسپار کرد.

جلال‌الدین به ۱۸ سالگی رسید و با «گوهر خاتون» دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرده و صاحب دو فرزند پسر شد. مادر را از دست داد و ‌پس از چهار سال اقامت در لارند، به دعوت «علاءالدین کیقباد» پادشاه سلجوقی فرهنگ دوست سرزمین روم، به‌سمت قونیه در ترکیه امروزی حرکت کرد و تا پایان عمر در آنجا ساکن شد.در سال ۶۲۸ هجری قمری (۶۰۹ شمسی)، مولانای ۲۴ ساله پدر را هم از دست داد و هم‌زمان با تحصیل علم، به وصیت پدر و اصرار مریدان او، بر مسند ارشاد و تدریس نشست. ۹ سال در محضر یکی از شاگرادان خلف پدر به نام «سید برهان‌الدین محقق ترمذی» کسب فیض کرد؛ سپس به توصیه او و به جهت تحصیل بیشتر علوم مختلف، به‌مدت هفت سال راهی حلب و دمشق شد.

آرامگاه و موزه مولانا

ملاقات با شمس تبریزی

مولانا جلال‌الدین در آستانه ۴۰ سالگی، به‌عنوان عالمی وارسته و دانشمندی سرآمد و مشهور، شاگردان فراوانی را تربیت کرد و مریدان بسیاری در اطراف خود داشت. سال ۶۴۲ هجری قمری (۶۲۳ شمسی) اتفاقی شگرف و ارتباطی روحانی، دگرگونی عجیبی در احوالات او پدید آورد. به طوری‌که مجلس درس و وعظ را رها کرده و به شعر و دف و سماع و شوریدگی روی آورد.«شمس‌الدین محمد ملک داد تبریزی» معروف به «شمس تبریزی» پیری دوره‌گرد، گمنام و ژنده‌پوش، به قونیه رسید و با مولانا برخورد کرد. شمس سوالی را مطرح و با جوابی که خود می‌دهد، مولانا جلال‌الدین را مدهوش و بیهوش می‌کند. ۴۰ روز مداوم این دو در حجره‌ای به بحث می‌نشینند و تاثیر احوال عرفانی شمس، از مولوی دانشمند، انسان دیگری می‌سازد.در این تولد دوباره، دنیای شاعرانه و سماع عاشقانه به سراغ مولانا می‌آید و رابطه این دو عارف، به مراد و مریدی می‌رسد. ارتباطی که به مذاق شاگردان حضرت مولانا خوش نیامده و آزارهای آن‌ها، ‌شمس را به ترک قونیه و عزیمت به دمشق وا می‌دارد.

مولانا آشفته از دوری یار، فرزند خود «سلطان ولد» را به‌دنبال او می‌فرستد ولی در بازگشت شمس، آزارها هم از سر گرفته و با تهدید به مرگ هم همراه می‌شود. این بار شمس برای همیشه می‌رود و سرگشتگی و پریشانی ناشی از فراق او، تا ابد با مولانا باقی می‌ماند. عشق و حیرانی بار دیگر ملای رومی را متحول کرده و این بار او شمس را در وجود خود می‌یابد و به عشق والاتری در ورای این هستی می‌رسد.سرانجام چراغ عمر شاعر و عارف نامدار پارسی گوی، در ۵ جمادی‌الآخر سال ۶۷۲ هجری قمری (۲۶ آذر سال ۶۵۲ شمسی) و در سن ۶۶ سالگی، خاموش می‌شود و جسمش در شهر محل اقامتش، قونیه آرام می‌گیرد.شب وفات او را شب عروس (عرس) می‌نامند که به مضمون عروج و وصال حق به کار رفته و منظور از آن رسیدن مولانا به معبود و معشوق حقیقی است. هرساله در سالروز درگذشت مولانا مراسمی به‌مدت ۱۰ شب (۱۷ تا ۲۷ آذرماه) در قونیه برگزار شده و پیروان او، آیین سماع را به تقلید از مولانا و مریدانش اجرا می‌کنند.

آرامگاه مولانا کجاست؟

آرامگاه مولانا در جنوب شرقی شهر قونیه پایتخت فرهنگی کشور ترکیه و در کهن‌ترین مکان این شهر، بر تپه‌ای به ارتفاع ۱,۰۱۶ متر واقع شده است. جایی که قدمت زیستگاه انسان در آن، به ۷,۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح می‌رسد. مزار و حرم حضرت مولانا، امروزه به‌عنوان نماد شهر و مهم‌ترین و پربازدیدترین جاذبه توریستی قونیه معرفی می‌شود. مکانی که نزد همگان با هر آیین و قومیتی، مقدس شمرده شده و با گنبد مخروطی سبز و فیروزه‌ای و معماری چشم‌نوازش، از شاخص‌ترین مکان‌های دیدنی ترکیه نیز به حساب می‌آید.شهر کهن و تاریخی قونیه در فاصله ۲۲۵ کیلومتری از آنکارا پایتخت کشور ترکیه قرار دارد و برای تماشا و زیارت آرامگاه و موزه مولانا باید به کشور ترکیه، شهر قونیه، منطقه کاراتای، محله عزیزیه، خیابان مولانا بروید.

تاریخچه آرامگاه مولانا

تاریخچه آرامگاه مولانا و ساخت بقعه‌ای برای این عارف و شاعر بزرگ پارسی، دقیقا به زمان رحلت او برمی‌گردد. پیکر جناب مولانا را پس از مرگ، در کنار پدرش و در باغی موسوم به «ارم باغچه» یا باغ گل رز که هدیه علاءالدین کیقباد به سلطان‌العلما بود، به خاک سپردند. یک سال بعد یعنی سال ۶۷۳ هجری مصادف با ۱۲۷۴ میلادی، مریدان به‌همراه سلطان ولد پسر مولانا و با پیگیری و نظارت «گورجو خاتون» همسر شاه سلیمان سلجوقی، مقبره‌ای بر مزار مرید خود ساختند. بنایی استوانه‌ای شکل که با گنبد مخروطی فیروزه‌ای و کتیبه‌ آیات قرآنی مزین شده و همچنان پابرجا است و نمادی زیبا برای معرفی مقبره مولانا محسوب می‌شود. مساحت ابتدایی مقبره ۶,۵۰۰ متر مربع بود و تنها یک شبستان و بامی هرمی شکل داشت.

بیش از یک قرن بعد، مقبره تعمیر و بازسازی و دیوارهای داخلی‌اش با طرح و رنگ جلوه‌ای تازه یافت. در فاصله سال‌های ۱۴۸۱ تا ۱۵۱۲ میلادی و در زمان بایزید دوم پادشاه عثمانی، گنبد مخروطی را با سفالینه‌ و کاشی‌های لاجوردی پوشانده و کتیبه آیت‌‌الکرسی گرداگرد آن را آذین بست و گنبد سبز مولانا، شکل امروزی را گرفت. با گذشت زمان بخش‌های مختلفی به این مکان افزودند و در نهایت از ۶,۵۰۰ متر مربع به ۱۸,۰۰۰ متر مربع گسترش پیدا کرد.در دهه دوم از قرن بیستم میلادی، مقبره حضرت مولانا به موزه تبدیل شد و در نهایت از سال ۱۹۵۴ میلادی به بعد، این مکان مهم تاریخی فرهنگی معنوی، با نام موزه مولانا معرفی و شناخته می‌شود. مکانی که این روزها به یکی از قطب‌های مهم گردشگری در کشور ترکیه بدل شده و سالانه بیش از یک‌ونیم میلیون بازدیدکننده از سراسر جهان دارد.

معماری آرامگاه مولانا

در کتب تاریخی چنین آمده که اولین معمار هنرمند بارگاه حضرت مولانا، مردی ایرانی از دیار تبریز، با نام بدر‌الدین تبریزی بود. معماری خاص این بنا با گنبد فیروزه‌ای هرمی شکل و زیبا نیز، از این مرد هنرمند آذری به یادگار مانده که امروزه به‌عنوان نماد و وجه تسمیه مقبره مولانا از آن یاد می‌شود. گنبد سبز یا قبّة‌ الخضرا که به زبان ترکی به آن کابای هدرا (Kubbe-i Hadra) می‌گویند، نامی است که مزار و موزه جناب مولوی را با آن می‌شناسند.این گنبد زیبا و منحصربه‌فرد با ۲۵ متر ارتفاع، از قسمت پایین استوانه‌ای شکل و در قسمت بالا مخروطی کثیرالاضلاع را تشکیل می‌دهد و بر فراز آن میله و هلال ماه طلایی نصب کرده‌اند. این گنبد بی‌شباهت به کلاه صوفیان نیست و معمار شیعی مذهب آن، دوازده ترک به تعداد دوازده امام شیعیان برای گنبد در نظر گرفت. دو مناره سمت چپ گنبد، به مسجد سلیمیه تعلق داشته و مناره سمت راست هم مربوط به مسجد مولانا است. قبور مولانا و پسرش سلطان ولد هم درست زیر گنبد قرار دارد. به‌طور کلی، معماری بنای موزه و آرامگاه مولانا، از ترکیب سه سبک معماری اسلامی، سلجوقی و عثمانی تبعیت می‌کند.

بخش‌های مختلف آرامگاه مولانا

آرامگاه و موزه مولانا

اتاق آرامگاه

اتاق آرامگاه مهم‌ترین بخش موزه و مقبره مولانا معرفی می‌شود و قدمتش به دوران سلجوقیان باز می‌گردد. اتاقی مزین به آیاتی از قرآن کریم و هنرهای منبت‌کاری، نقاشی، ‌خوش‌نویسی و حکاکی که زیبایی چشم‌نواز و خیره‌کننده‌ای را رو‌به‌روی نگاه مراجعان قرار می‌دهد. این اتاق دقیقا زیر گنبد فیروزه‌ای قرار گرفته و محل دفن جناب مولانا و پسرش سلطان ولد است. قبر بهاءالدین ولد پدر مولانا نیز، در کنار مدفن ایشان و به‌شکل ایستاده دیده می‌شود. علاوه بر پدر، همسر،‌ فرزندان، مریدان و دراویش هم مسلک مولانا هم در این مزار خفته‌اند.تعداد ۱۰ قبر در این اتاق و روی هم رفته ۶۵ قبر از مردان و زنان در اطراف آرامگاه مولانا وجود دارد. قبور مردان با عمامه یا دستاری‌ از زنان متمایز شده و بر کتیبه سنگ قبر هریک، نوشته‌های جالب‌توجهی وجود دارد. عمامه‌ها نشان از مقام و منزلت صاحب قبر داشته و هرچه بزرگ‌تر باشند یعنی آن شیخ از مرتبه بالاتری نزد دیگران برخوردار بوده است.

محل برگزاری مراسم

محل برگزاری مراسم عرفانی در آرامگاه مولانا به سه مکان مقبره محدود می‌شود. محوطه سنگ فرش شده موزه، مسجد کوچک داخل حرم و مطبخ،‌ سه محلی هستند که مراسم‌هایی چون رقص سماع، شمانه یا هال در آن‌ها برگزار می‌شود. آیین‌هایی که با موسیقی و رقص همراه بوده و در طریق مولانا راهی برای درک ماورای این هستی است. مسجد داخل حرم با تزیینات خاص و نفیس و چشم‌نواز، یکی از زیباترین بخش‌های آرامگاه مولانا بوده و هنوز هم صدای اذان از مناره‌اش طنین انداز می‌شود.

نمایشگاه قرآن

نمایشگاه قرآن در مجاورت مسجد کوچک و بسیار زیبای مولانا قرار گرفته و کتاب و قرآن‌های نفیس  در این محل در معرض دید علاقه‌مندان قرار می‌گیرند. قرآن‌های خطی قدیمی و کتاب‌های نفیس نمایشگاه، مزین به اشیای گران‌قیمتی چون مروارید است. نسخه اصلی کتاب مثنوی معنوی مولانا و دو دیوان قدیمی حافظ متعلق به قرن ۱۶ و ۱۸ میلادی را نیز در همین قسمت مشاهده خواهید کرد. قالیچه ابریشمی سجاده مولانا و جعبه‌ای با چند تار مو که با عنوان ریش مقدس پیامبر اسلام از آن یاد شده،‌ از دیگر اشیای جالب توجه این نمایشگاه به حساب می‌آید.

مطبخ (Matbah)

در قرن ۱۶ میلادی و در قسمت جنوب غربی بنای آرامگاه مولانا، بخشی را به‌عنوان مطبخ یا آشپزخانه اضافه کردند. جایی که اکنون به محلی برای آموزش آداب و مراسم صوفیان تبدیل شده و با کمک مجسمه‌هایی ملبس به لباس‌های سنتی، عقاید و رسوم صوفیانه را به‌شکل نمادین به مراجعان نشان می‌دهند. بنا به کاربری این قسمت، از سال ۱۹۲۶ میلادی غذا در مطبخ پخته و بین خدمه و بازدیدکنندگان مجموعه پخش می‌شد. گاهی اوقات مراسم سماع را نیز در این قسمت از ساختمان اجرا می‌کنند و جمعیت بسیاری به تماشای آن می‌نشینند.

سماع خانه (Semahane)

در سمت شمال گنبد سبز و در کنار مسجد کوچک مقبره، رواقی وجود دارد که به سماع خانه یا تالار رقص درویشان موسوم است. این بخش از بنا در قرن ۱۶ میلادی و به فرمان سلطان سلیمان احداث شد. دیوارهای آن را با تخته پوشانده و کتیبه و سقف را با نقش و نگار و خوش‌نویسی آذین بسته‌اند.منبت‌کاری‌ یادگار عصر سلجوقی و شمعدان‌هایی از زمان عثمانی، بخشی از تزیینات نفیس این بخش را تشکیل می‌دهد. شاه‌نشین‌هایی در دو سوی شمال و شرق رواق، برای تماشاگران و نوازندگان در نظر گرفته‌اند. نمایشگاهی نیز برای نمایش آلات موسیقی چون دف، نی، رباب، تنبور، کمانچه و تار وجود دارد و عمامه و لباس‌های مولانا، شمس تبریزی و سلطان ولد هم در جعبه‌ای شیشه‌ای در وسط و کنار سماع خانه به چشم می‌خورد.

نظر بدهید